ظهر مهمون و عصرم یه مهمونی خاله زنکی مزخرف...شنیدن اراجیف و چرندیات شب دوباره مهمون..ای بابا خسته شدم. میخوام تنها باشم از خودم بیزارم حوصله هیچ کسیو ندارم خونه ی عمه گرمی وجود خودشو داشت.. دلم شدیدا میخوادش.. حیف! بوی پاییز بدجوری پیچیده.. ,حرارت,مرده ...ادامه مطلب
یه عده ام هستن که خود آزاری دارن!اونم در حد مهلکو غیر از اون یه جور تبرک دونستن و پاک و معصوم بودن بعضی وابستگان از جمله مرده هاشونمثل این دوست جان ما که مادر بزرگش فوت شدن از زمان فوتش اینا (این فرد مامانش خالش داییش .. ) نوبتی یه زمان خاصی رو میرن میشینن خونه ی مامان بزرگه و ساعتها گریه میکنن!!چنان این نوه خانوم از همه چی کناره میگیره و آه و فغان میکنه در غم از دست دادن این مادر بزرگ که دیگه انگ, ...ادامه مطلب