دلم برای تنها یک نفر تنگ میشود

ساخت وبلاگ

روزای محرم مخصوصا تاسوعا یاد عمه میافتم

هر سال روضه میگرفت و شله میداد

اهل نماز و روزه و اینا نبود

از وقتی ما بچه بودیم مهمونیای مختلط و مشروب و سیگار و دوستای آنچنانی

روضه هاش ک میشد خودشو دختراش از قبل مدلای خاص لباس و میدادن براشون بدوزن و ارایش و کفش خاص و .. مهمونا هم یه تعدادی همون جوریا بودن

البته که دوستاشون نبودن.. یه تعدادی فامیل دور و نزدیک خودمونو داماداش..

یادمه همیشه غر میزدیم چون دوست نداشتین بریم.. ولی باید میرفتیم

با همه ی اینا تو روضه عمه یه طوری از ته دل گریه میکرد..

این سالای اخر یکم عوض شده بود

چقدر کوته فکر بودیم و چقدر حالا دلم میخواست باشه..

چقدر دلم براش تنگ شده

کاش زودتر عاقل میشدم

کاش همه میفهمیدیم قرار نیست همه دنیارو از زاویه دید ما ببینن!

کاش زودتر یاد میگرفتیم هیچ چی موندنی نیست حتی جون آدما!

اینقدر دنبال کم و کسر بقیه نباشیم و اینقدر خودمونو بی عیب و نقص نبینیم

خدایا چقدر کوته فکر بودم... 

کاش اینقدر دنبال قضاوت و دستچین آدما نبودم

و قطعا همش کمبودهای خودم بود که در دیگران میدیدم

میتونسم از بودن کنار خیلیا بیشتر لذت ببرم

بیشتر آرامش داشته باشم

چقدر دلم برات تنگ شده... 

و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 273 تاريخ : يکشنبه 16 شهريور 1399 ساعت: 13:38