موشهای آدم نما

ساخت وبلاگ
قبل از اینکه گوشیم اذان بگه برای نماز صبح از تو حیاط زیر درخت انگور صدای خش خش میومد.. صدای گوشی ک دراومد خواستم چراغ حیاط و روشن کنم ببینن چیه؟! همون موقع بابا رفت بیرون و صدا قطع شد

بعد نماز به خاطر گرما رفتم تو بهار خواب بخوابم . بازم همون صداهای خش خش میومد

تنبلیم کرد چراغ و روشن کنم ببینم چیه! و تا صبح خواب میدیدم راجع به اون صداها.. گاهی چندتا بچه گربه.. گاهی چندتا موش بزرگ و گاهیم چند موش با سر انسان... خلاصه که در واقع تا صبح خواب خش خش دیدم 

شلوغی و هوای خراب استخر حسابی خستم میکنه. بعضی مشتریا هم خیلی رو اعصابن . خیلی پر رو و پر توقع.. فکر خستگی و هزار چیز دیگه رو نمیکنن و فقط دهناشونو باز میکنن..هعی.. اصلا جزئی از فرهنگ مردم ما شده که هرجا میرن شروع میکنن به اظهار نظر تو چیزایی که ربطی بهشون نداره! و ایراد گرفتن از هرچیزی که مورد قبولشون نباشه و خلاصه تخلیه تفاله های شخصیتی و ذهنی شون رو اعصاب سایرین. انگار از همه طلبکارن..

اینا خستگی آدمو تو تنش باقی میذاره

دیشبم یکی از دوستا و همکارای سابق که همچنان میاد بهمون سر میزنه تو تلگرام یه آماری ازم گرفت و بعدم شماره خونه رو خواست برای یه نفر... جالبه که از اون آدم هیچ اطلاعاتی به من نداد جز تحصیلاتش! اونوقت من اومدم خونه میبینم یارو تو تلگرام برام پیغام گذاشته!!!! خیلی مسخره اس!! یا آدما خیلی عجیب و غریب شدن یا من خیلی دمده و قدیمیم!

البته هر دوشون و نشوندم سر جاشون!!

بدتر از همه این سرفه هاست که امونم و بریده

و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 163 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 22:59