پشت درای بسته

ساخت وبلاگ

امروز صبح که رفتم خونه دوست جان زنگ زدم با آیفون باز نشد گفت الان میام درو باز میکنم. چند لحظه بعد در باز شد و من در فکر اینکه همش به من میگفت تو چقد شل و ول شدی.. تصمیم گرفتم با صدای بلند و کمی ادا اطوار بهش سلام کنم.. در باز شد و نیش من بسی گسترده شد که یهو دیدم به جای دوست جان یه آقایی پشت دره!! بسرعت نیشو جمع کردم و با یه سلام کوتاه و عذرخواهی رفتم بطرف دوست عزیز که تازه داشت دنبال کفشاش میگشت ک بیاد درو برام باز کنه... درس عبرتی شد برام که دیگه پشت در آپارتمان ازین تصمیما نگیرم


دیروز با مامی پیاده روی میکردیم به پارک چهل بازه رسیدیم و طبق عادت هر روز از داخلش در حال عبور بودیم که پیر مرد باغبون یه گل رز صورتی بهم داد! اینقدر حالم عوض شد که نگو! درست مث فیلما خخخ


زیاد خدارو شکر کنین. از سر صبح که چشماتونو باز میکنین با هر حرکتی خدارو شکر کنین و بابت هر نعمتی که تو زندگیتون دارید خدا میگه " لئن شکرتم لازیدنکم.." شکر نعمت تعمتت افزون کند



و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 164 تاريخ : شنبه 15 ارديبهشت 1397 ساعت: 22:10